مورد عجیب سوسن پرور
سوسن پرور، که در بزنگاه رضا عطاران بازی میکرد و، بعداً، پایش بهسریالها و فیلمهای دیگری نیز باز شد، در گفتوگویی چنین گفتهاست:
نصف فحشهایی که در کامنتهای اینستاگرامم میخورم بهخاطر چهرهام است؛ بهخاطر اینکه چرا عمل زیبایی نمیکنم. برخی حتا میگفتند که من برای جراحی میخواهم بهتایلند بروم، اما این موضوع واقعاً خندهدار است ... از کسانی که در اینستاگرام بهمن فحش میدهند عذرخواهی میکنم، و باید بگویم که من این چهره را دوست دارم، و هیچگاه حاضر بهتغییر آن نیستم.
از بررسی رفتار کاربران اینستاگرام، بهطور عمومی، بگذریم، که یکوقتی تصمیم میگیرند صفحهی لیونِل مِسی را لجنمال کنند، یکوقتی درگذشت مهرداد اولادی را بهکریستیانو رونالدو تسلیت میگویند و، غالباً، در صفحات آدمهای نامدار بهدعوا مشغولاند، و همین چند جملهی مهم را در نظر بگیریم: شخصی تصمیم گرفته از هنجارهای ناظر بهزیبایی زنان ـــ مثلاً چشمهای درشت (رنگی؟)، پوست صاف، گونههای برآمده، هیکل قلمی، لبهای ضخیم، موهای رنگی، بینیِ سربالا، و آرایش غلیظ ـــ پِیرَوی نکند، و مطابق معیارهایی که خود میپسندد رفتار کند؛ آنگاه، بخش عمدهای از کاربران اینستاگرام، که بهدلایلی که بعداً بِدانها اشاره خواهمکرد، تصویری بهنسبت دقیق از متوسطِ جوانان ایرانی بهدست میدهد، همین تکرَوی پرور را برنمیتابند و، البته بهشکلی دور از ادب، آن را تخطئه میکنند: مگر چهاتفاقی افتادهاست؟
واقعیت آن است که معیارهای زیبایی نیز نوعی هنجارند؛ یعنی باید / نبایدهایی که جامعه بهآن حساس است و، نظیر دیگر هنجارها، شخصی که از آنها تخطی کند، محکوم خواهدکرد (هارت، در مفهوم قانون، میگوید این عمدهترین تفاوت یک قاعده با یک عادتِ صِرف است) و، از این رو، با نوعی مُد، که تداعیکنندهی نوعی عادتِ همهگیر است، متفاوت است. هر جامعهای، البته بهصورتی پویا، صورتهایی از ظاهر را میپذیرد، و صورتهایی را مردود میشمارد؛ مهم البته این است که این پذیرش و ردها غالباً غیر قابل کنترلاند و، در اکثریت قریب بهاتفاق موارد، از آنچه در فرهنگهای دارای قدرت و ثروتِ بیشتر ـــ مشخصاً فرهنگ آمریکایی ـــ میگذرد متأثر میشوند: یعنی شرکتهای بزرگ سازندهی مُد، که هر لحظه بهساختن مُدی تازه، صرفاً برای جذب مشتری، و حفظ / گسترش بازارشان، مشغولاند، ظاهر تازهای را بهمیان میآورند، و مردم هم آن ظاهر را، البته متأثر از ثروت و قدرتی که آن را پشتیبانی میکند، میپسندند و، اتفاق مهم اینجا میافتد: هرکس قواعد این بازی را برهم بزند، با اعتراض بازیگران جامعه روبهرو میشود، که نظم یکدستِ آرامشبخششان را برهمخورده میبینند: «چرا زشتی؟!» ـــ گویی زیبایی معیاری جهانشمول دارد، و آن هم چیزیست که ورساچی و آرمانی و دِبِنْهامْز و بنِتون بهآدمی حُقنه میکنند.
یکچیز دیگر هم دربارهی اظهارات پرور میتوان گفت: آن بخش از جامعهی ایران، که مخاطب ستارههای هنریست؛ یعنی طبقهی متوسط شهرنشین، که دیگر اجزای جامعه، نظیر گروههای رو بهکاهش روستانشین، و طبقات فرودست اقتصادی، خواهناخواه، از آنها پِیرَوی میکنند، هنجار مربوط بهپوشش خود را، تماموکمال، از آنسوی آبها میگیرد: بدینمعنا که مرجعیت اخلاقیاش، دستکم در زمینهی ظاهر، بهجای دیگری منتقل شدهاست، که این هم البته منحصر بهما نیست ـــ تمام کشورهایی که در معرض «جهانیشدن» قرار دارند، از اثراتِ مشخصاً فرهنگی آن، که در حال هجومی همهجانبه بههنجارهایشان است، برکنار نیستند. جالب است که نمود عینی این اظهارات را، در فرشهای قرمزی که برای ستارگان هنری برپا میشود نیز، میتوان دید: ستارههای سینما و تلهویزیون، که طبعاً بهدنبال جلب بیشترین توجههای عمومی بهخود هستند، کاملاً مطابق هنجارهای مسلطی رفتار، و این هنجارها را بازتولید میکنند، که اجرای طرحهایی از قبیل «گشت ارشاد»، «گشت امنیت اخلاقی»، و «گشت نامحسوس» نیز، در تداوم سلطهیشان، کمتری اثری بر جای نخواهدگذاشت.
بدینترتیب، سوسن پرور تک میافتد، فحش میخورد و، البته، میگوید قصد عقبنشینی ندارد ـــ چنین بادا!