این تصویر را ببینید؛ با این توضیح که نیوشا ضیغمی، بازیگر سینما و تلهویزیون، بهدیدار کودکان کار رفته، در حالی که مانتویی پوشیده، که کُلاژی از تصاویر این کودکان روی آن نقش بستهاست:
شما هم متوجه ژرفای تحقیر موجود در این تصویر میشوید، یا فقط منام که چنین فکر میکنم؟ اینکه یک بهاصطلاح ستارهی سینما، لباسی از تصاویر کودکانی محنتزده و تهیدست بر تن کند، که از درونِ تهیاش فریادی فریبنده بزند، که: «آهای مردم! من حامی مستضعفان هستم!»، و بهآن کودکان ستمدیده گُل بدهد و، با لبخند مضحکی که، با التفات بهدوربین، زیرجُلَکی بر لب دارد، حواسش جمعِ هوادارانش باشد، تحقیرآمیز نیست؟ یاد تصاویر شرمآوری از بذلوبخششهای قلابی ثروتمندان بهنیازمندان نمیافتید، که در پوشش گستردهی رسانهای صورت میگیرد؛ آن هم در حالی که هر دو گروه فرآوردهی نظم اجتماعی بیماری هستند، که شکاف سهمگین فقر و غِنا را برمیسازد و، دائماً، تشدید میکند؟ این کار، بهرهبرداری ابزارگونه از کودکانی ستمکش نیست، که تنها کارکرد و مقصود از آن، خودنمایی و، احیاناً، افزودن بر شمار «لایک»ها و «فالوئِر»ها باشد؟
فقط یکلحظه نگاه کودکانی را که باید روی صحنه باشند، ولی حضور این مثلاً ستاره، آنها را بهپسزمینهی تصویر راندهاست، تا خدای نکرده مانع از درخشش این ستارهی باسمهای نشوند، ببینید ـــ سهل است؛ اگر این ستارهی سینما چنین نمایشی را پیاده نمیکرد، چهکسی حوصلهی تصویربرداری از کودکانِ لابد بدبوی کار را میداشت؟ اصلاً مگر این زدههای چامعه ارزش پوشش خبری دارند؟ بچهها چنان مسحور حرکات و سَکَنات خانم بازیگر شدهاند، که گویی هیچ دردی ندارند، و این خصلت رسانه است، که یکی از مخلوقات مدرنیته بهشمار میآید: تسکین آلام محنتزدگان، تا فراموش کنند دردی دارند، تا بهدنبال این بگردند که ریشهی دردشان کجاست.
نمیشود ستارههای رسانهای دست از سر مُستمندان بردارند؟ نمیشود شهوت دیدهشدنشان را با چیزی جُز اطوار نیکوکاری فروبنشانند؟ چنانکه میبینید، این خانم، با اطواری نمایشی و باسمهای، در حال محبت بهکودکان کار است؛ در حالی که بعید میدانم بفهمد اصلاً کودک کار یعنی چه! از آن گذشته، کُلاژی از تصاویر چاپشدهی کودکان کار بر تن کردهاست تا، مثلاً، همدردی و مهربانیاش را بهنمایش بگذارد؛ در حالی که چنین نیست: زندگی گروهی آدم، که نظم اجتماعی آنها را بهحاشیه راندهاست، مُدِ لباس نیست، که تصویرشان روی لباس حک شود، که لابد بعداً جماعتی سودایی پیدا شوند، و در شمارگان بالا این لباس را تولید کنند، تا جماعتی بلاهتپیشه آن را بر تن کنند.
خیر خانم ضیغمی؛ اشتباه آمدهای، درسخواندن با گوشت و خون، در زیر فشارهای مُعتنابه زندگی در یک شهرِ سخت، این شامورتیبازیها را برنمیدارد. تو را چه بهاین بازیها؟ برو با فرش قرمزها و افتتاحیهی بوتیکهای خوشآبورنگ و بازی در فیلمهایی که «دوزار» هم نمیارزند، خوش باش؛ بهاین کارها چهکار داری؟