واژه

سوگند به واژه، و آن‌چه واژه می‌سازد

واژه

سوگند به واژه، و آن‌چه واژه می‌سازد

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

در شرایط زمانی و مکانی‌ای که شمارگان کتاب‌های جدی نهایتاً یک‌هزار نسخه است (بگذریم که بخش زیادی از این کتاب‌ها هم به‌کتاب‌خانه‌های عمومی می‌روند تا خاک بخورند)، کسی می‌تواند افکار عموم را با خود هم‌راه کند که پیام چندرسانه‌ای گیراتری منتقل کند: هرچه خوش‌رنگ‌تر بهتر، هرچه احساسی‌تر بهتر.

«من‌وتو» دارد چنین می‌کند: با بهره‌برداری از بایگانی غنی رادیو و تلویزیون ملی ایران، که ظاهراً در جریان رقومی‌کردن نسخه‌ای از آن به‌یغما رفته‌است، مشغول ساختن تصویر درخشانی از دوران حکم‌رانی رضا و محمدرضا پهلوی و تصویر تیره‌وتاری از انقلاب سال ۱۳۵۷ است، تا پیامی را مخابره کند.

مخاطب «من‌وتو» اول جذب رنگ‌وروی فریبای آن می‌شود؛ مجریان خوش‌بَرورو، برنامه‌های سرگرم‌کننده‌ای که مایه‌ی کنترل‌شده‌ای از جذابیت جنسی دارند، رنگ‌ولعابی که در مقایسه با هیاهوی مناسک مذهبی متورم خواستنی‌تر از همیشه می‌شود، و محتوای ساده و فرح‌بخشی که انباشته از تصاویر دل‌رُباست.

«من‌وتو» آن‌چنان در جذب مخاطب خوب عمل می‌کند، که می‌تواند برنامه‌های مستندگونه‌اش را نیز به‌خوبی پخش کند؛ مخاطب این شبکه، در لابه‌لای برنامه‌های سرگرم‌کننده‌اش، با جزئیات تاریخ ِ مگوی معاصر نیز آشنا می‌شود، و حیرت می‌کند که چطور تا امروز آن‌ها را نمی‌دانسته‌است.

در غیاب یک‌مرجع رقیب آشنا به‌رسانه‌ی پَسامدرن، که کارویژه‌اش ساخت واقعیت و پرداخت «پَساحقیقت» است، واقعیتی که «من‌وتو» برمی‌سازد به‌تاریخ بدل می‌شود؛ مخاطبی که مسحور تماشای تصاویر دل‌انگیز برنامه‌های این شبکه شده‌است، واقعیت برساخته‌ی مستندگونه‌های آن را نیز می‌پذیرد.

او تصویر روشن حکومت پهلوی را می‌بیند؛ بعد، با هیولای «انقلاب ۵۷» مواجه می‌شود ـــ ناگهان، پرسشی بر سرش آوار می‌شود: «چرا انقلاب کردیم؟»؛ اگر حکومتی این‌قدر خوب بوده، اصلاً چرا علیه آن به‌پا خاسته‌ایم؟ آن هم این‌قدر سبعانه و توأم با نابخردی؟

او متوجه تحقیر نهفته در این مستندگونه‌ها نمی‌شود؛ تصاویری با کُنتراست بالا از تضاد خوبی ِ ادعایی پهلوی و بدی ِ انقلاب از جلوی چشمش رژه می‌روند و همگی می‌گویند: «چرا انقلاب کردی؟!» ـــ جابه‌جایی از پرسشی تبیینی، به‌پرسشی تجویزی؛ «من‌وتو» بی‌صدا فریاد می‌زند: «تو غلط کردی!».

«من‌وتو» به‌سادگی به‌مردم می‌قبولاند که انقلاب‌شان اشتباه بوده‌است؛ حکومتی را برانداخته‌اند که در مجموع عمل‌کرد خوبی داشته‌است، و حکومتی را جای‌گزین کرده‌اند که بدکار است ـــ آن هم به‌شیوه‌ای کاملاً بَدَوی.
برخلاف تصور مرسوم، که «من‌وتو» را وابسته به‌سلطنت‌طلبان می‌داند، من فکر می‌کنم اتفاقاً منافع این شبکه با منافع هر حکومتی که در ایران بر سر کار باشد هم‌سویی انکارناپذیری دارد.

«من‌وتو» اگرچه حکومت پهلوی را تطهیر می‌کند، ولی هدف اصلی‌اش این نیست؛ «من‌وتو» به‌دنبال انکار مفهوم «انقلاب» است: خیزش ملی برای اصلاح وضعیت؛ براندازی یک‌ساختار سیاسی برای احیاء فضایل سیاسی؛ آرمان‌خواهی بشر برای دست‌یابی به‌عدالت و آزادی و استقلال.

«من‌وتو» ایده‌ی براندازی جمهوری‌اسلامی را ترویج نمی‌کند؛ در واقع، این شبکه آن‌چنان در خدمت سیاست‌زدایی عرصه‌ی عمومی‌ست، که اساساً نمی‌تواند ایده‌ی سیاسی‌ای را رواج دهد.

حتا «اتاق خبر» این شبکه نیز، نوعاً در خدمت سرکوب مردم است؛ خبرهای آن، روایت‌های مردمی‌اش، همه و همه در خدمت زدن تودهنی به‌مردم بی‌پناهی هستند که متوجه نمی‌شوند دارند توسری می‌خورند.

وقتی رسانه‌ای دائماً تصویری از واقعیت نشان می‌دهد که تماماً سیاه است، در واقع چونان آینه‌ی سخن‌گویی عمل می‌کند که مدام در حال بدگویی‌ست؛ او می‌خواهد مخاطبش را خُردوخمیر کند.

وقتی همه‌ی برنامه‌های «من‌وتو»، که سرگرم‌کننده و احساسات‌برانگیز و فارغ از سیاست‌اند، تا بِدان‌جا که همه‌ی مفاهیم عالی را به‌بحث‌هایی بندتمبانی فرومی‌کاهند، به‌دنبال سیاست‌زدایی‌اند، مستندگونه‌هایش هم از این قاعده مستثنا نیستند و نمی‌توانند باشد.

آن‌ها می‌خواهند هر نوع آزادی‌خواهی، استقلال‌طلبی، عدالت‌جویی را اول با خاله‌زنک/دایی‌مردک‌بازی به‌گند بکشند و، حتا به‌این مقدار نیز قانع نیستند؛ نزدیک‌ترین تصویر از آزادی‌خواهی ِ ناکام ملت ایران را نیز، چنان مخدوش می‌کنند که ملت بگوید: «گُه خوردم انقلاب کردم؛ دیگر از این غلط‌ها نمی‌کنم!».

مطلوب همه‌ی جهان از ملت ایران همین است: ملت یگانه‌ای که همواره با قدرت‌مندان تاریخ سر ناسازگاری داشته‌است، باید به‌خاک‌وخون کشیده شود؛ باید ذهن او را از سیاست زدود، باید چنان تحقیرش کرد و ترساندش که خود را بازنشناسد، و پاپیچ هیچ قدرتی از لاهوتی تا ناسوتی نشود.

جالب این‌جاست که نظیر همین سازوکار در رسانه‌های داخلی نیز، البته به‌صورتی دیگر، در حال تکرار است: آلوده‌هایی که بیش‌تر به‌آگهی‌نامه‌هایی می‌مانند در ستایش این و آن حزب و جریان و دسته‌ی سیاسی؛ بدون آن‌که هیچ اثری از پرسش‌گری در آن‌ها باشد، و در هر ماجرایی، اولاً انگشت‌اتهام‌شان به‌سوی مردم است.

با همه‌ی این‌ها، من به‌این ملت هم‌چنان امیدوارم؛ اگر حساب مفت‌خورهای گردن‌کلفت داخلی و خارجی را، که اتفاقاً می‌توان نشان داد منافع مشترکی در وضعیت کنونی دارند، از ملت جدا کنیم، با مردمی روبه‌رو می‌شویم که در نزدیک به‌یک‌سده‌ی گذشته، سه‌انقلاب، دو اشغال، و یک‌دفاع جانانه‌ی بسیار طولانی را از سر گذرانده‌است و، هم‌چنان، به‌شیوه‌ی خود در جست‌وجوی زیستی انسانی‌ست.

از این‌که ایرانی‌ام به‌خود می‌بالم.

۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۱۵
محمدعلی کاظم‌نظری