در ستایش شاهحسینی، یا: چگونه کار کنیم
چندان اهل تلویزیون نیستم، ولی برخی چیزها آنچنان چشمگیر است که حتا اگر چندان میانهای با این جعبهی نمایش هم نداشتهباشی، نمیتوانی نبینیشان، و در میان معدود چیزهای حقیقتاً چشمگیری که لابهلای جذابیتهای باسمهای و رنگولعابهای میانتهی داخل و بیرون تلویزیون درخشش اصیلی ندارند، یکنفر هست که بهگونهای غیر قابل تصور میکوشد معمولی باشد و دیده نشود و بهدور از حواشی بهکارش مشغول باشد؛ در عرصهای که ذاتاً بهدنبال نمایاندن است و، تَبَعاً، بازیگران نمایشهایش هم همهی تلاششان دیدهشدن بههر ترتیب است، اینکه یکنفر تنها بهدنبال ایفای وظایفش باشد و، بهشکل شگفتآوری، هیچ اصراری بهدیدهشدن نداشتهباشد، تا حد زیادی حیرتآور است.
این یکنفر مهدی شاهحسینیست؛ مدیر صحنهی «خندوانه»، برنامهی پرطرفداری که شبها از شبکهی نسیم پخش میشود. آنگونه که میبینیم، شاهحسینی همواره آمادهی کار است؛ بی آنکه هیچ اصراری بهجلبتوجه داشتهباشد، و تنها کافیست مجری ـــ رامبد جوان ـــ او را صدا کند: برای برگزاری قرعهکشی، برای تبلیغ حامی مالی، برای اعطای هدایای میهمان، و یا برای هر کار دیگر؛ دواندوان میآید، وظیفهای که بهاو محول شده بهخوبی انجام میدهد، و صحنه را ترک میکند. جالب است که در هر وضعیتی هم چهرهی شاهحسینی حالتی تقریباً ثابت دارد؛ گویی هیچچیزی، حتا «ادابازی»، نمیتواند دگرگونیای در منش ویژهی او، که انجام وظیفهی محولشده بهبهترین شکل است، بهوجود آورَد (بعداً دربارهی این وجه از شخصیت شاهحسینی، اینکه الگوی «جدیت» است، بیشتر خواهمنوشت).
البته نمیدانم شرایط کاری او چهترتیبی دارد، اما با فرض اینکه شرایط کارشاش مطلوبیت مورد نظرش را دارد، که بهنظر میرسد چنین باشد، الگوی ایدئال رفتار کاری یک کارگر شاهحسینیست: اینکه شرایط کاریای را که رضایتش را برآورده میکند وجود داشتهباشد، و او نیز در کمال صداقت وظیفهای که بهاو محول شده انجام دهد؛ در حالی که وضعیتی که در بازار کار ایران شاهد آن هستیم، غالباً چیز دیگریست ـــ شرایط کاری کارگران بهدلایل مختلف (از وجود مدیران بیکفایت پُرمشغله، تا دستمزدهای اندک، ناعادلانهبودن و ناکارآمدی ساختارهای اداری، هرجومرج و بینظمی، عدم کنترل بیکارگی، بیتخصصی و بیدانشی، عدم تخصیص مناسب منابع، و ناامنی شغلی) معمولاً رضایتشان را برآورده نمیکند و، از این رو، کارگران نیز دائماً از کار شکایت میکنند، و میزان بهرهوری شدیداً پایین است، زیرا مجموعهی عواملی که ذکر کردم و نکردم، فرهنگی را در سازمانهای دولتی و جز آن بهوجود میآورد، که نام آن را میتوان «کارنکردن بههر توجیهی» نامید: چونان جهنم ایرانیان، در آن لطیفهی تلخ مشهور.
در این شرایط، اینکه کسی بهخوبی وظیفهاش را انجام میدهد و، حتا، در شرایطی که اکیداً امکان جلبتوجه وجود دارد، هیچ کوششی برای جلبتوجه نمیکند، واقعاً یک مورد استثناییست. خیلی دوست دارم یک شب او میهمان «خندوانه» باشد؛ برای معرفی یک الگوی موفق کارکردن و جدیت، در سرزمینی که کارنکردن و از زیر کار دررفتن در آن از دیرباز نوعی فضیلت بودهاست، و لودگی در آن بهتازگی نوعی فضیلت شدهاست.