شرح سرافکندگی: روضهای شخصی در رثای مولا حسین
همینروزهاست که فغان بهآسمان برود که: «چرا اینقدر عزاداری؟ چرا با این سروصدا؟ چرا ایجاد مزاحمت برای مردم؟»؛ البته همهی معترضان قیمهپلو دوست دارند: میخورند و میگویند چرا برای دیگر امور خیر خرج نمیکنید؟
بگذریم. دارم کتاب «حقیقت عاشورا» را میخوانم؛ اثر دیگری از محمد اسفندیاری، نویسندهی محقق «عاشوراشناسی»، که یکی از معدود آثار پژوهشی تاریخی در جستوجوی «هدف» امام حسین (روحی فداه) است. اسفندیاری، پس از وارسی این مسئله که امام چههدفی را دنبال میکرد، در اثر تازهاش وجوه دیگر این ماجرا را در تاریخ وامیکاود.
در اوایل کتاب این موضوع بهذهنم رسید: شرایطی که مولا را واداشت آن حرکت را انجام دهد، تقریباً همچنان پابرجاست؛ یعنی جانفشانی برای تغییر مناسبات، اگرچه کاری کرد «عاشورا» بهمفهومی فراتر از زمان و مکان بدل شود، اما آن مناسبات سختجانتر از این حرفها بودند که حتا خون خدا بتواند ریشهاش را بخشکاند.
پاسداری از خاطرهی آن رشادت، در شرایطی که مناسبات ظالمانه همچنان پابرجا بودند و، از این رو، اجازه نمیدادند فرمان بهسوی برانداختن آن مناسبات بچرخد، و پیام حسین بهدرستی دریافت شود، اقتضاء دو کار را داشت: یکی تلاش ائمهی معصوم (سلامالله علیهم) برای ترویج اجتماعی مناسباتی دیگر بهآهستگی، و دیگری برجستهکردن بُعد احساسی ماجرا.
پرداختن به«مقتل»، بهمظلومیتی که در تاریخ بیمانند است، بهعنوان پیشران تغییر مناسبات موجود، لازم میآورْد جزئیات هرچه پررنگتر باشند؛ بدینترتیب، رفتهرفته آنچنان این پرداختن بهجزئیات ـــ در ممنوعیت ترویج مناسبات جدید و سرکوب هرگونه چرخش فرمان بِدانسو ـــ قدرتمند شد، که عملاً موضوع اصلی را بهحاشیه راند.
گرامیداشت یاد حسینبن علی بهتدریج چنان اهمیتی یافت، که پایه و مایهی حرکت او در میان هیاهوی مناسک تازه گم شد؛ در واقع، گویی شیعیان تمام انرژیشان را بهجای برخورد اصلاحی یا انقلابی با مناسبات موجود، بر پاسداری از نام بلند مولا بهشیوهای البته بیخطر متمرکز کردند ـــ البته سرزنشی در کار نیست؛ از انسان معمولی توقع نمیرود چونان حسین بهدل آتش بزند.
دو سال پیش از این، نوشتم:
اکنون چطور؟ وقتی این سخن از اعماق تاریخ همچنان بهگوش میرسد، که: «همهجا کربلا، و هر زمان عاشوراست»، و قیام مولا خطی در تاریخ کشیدهاست که تا خاتمهی آن دوام دارد، ما کدامسو ایستادهایم؟ شرایطی که امروز تجربه میکنیم، اگر ادعا میکنیم حسینی هستیم، چهالزامی بر ما مینهد؟
گاهی که دسته میروم زنجیر بزنم، هرسال تعداد بیشتری از عزاداران را میبینم که پارچهای روی دوششان میاندازند تا مبادا بُرادههای فلز بهپیراهن مشکی و تیپشان آسیب بزند؛ حتا همانها هم که بهخودشان «لطمه» میزنند، بهنظر نمیرسد بخواهند زحمت جانگداز تغییر مناسبات را بهدوش بکشند ـــ منِ مشاهدهگرِ مدعی هم یک از هزاران.
عمربن عبدالعزیز، که بهقول امام باقر (سلامالله علیه) «نجیب» بنیامیه بود، میگفت از شرم آنچه در عاشورا گذشت، حتا اگر بهشتی باشد، در برابر پیامبر (صلواتالله علیه) سرافکنده است؛ من نیز.