یکگام دیگر تا انضمام
ظاهراً کمتر از ۱۰ روز تا آخرین مهلت الحاق کامل ایران بهگروه ویژهی اقدام مالی باقی ماندهاست؛ با این حال، کمتر خبری از این قضیه منتشر نمیشود: اخبار نوعاً حول برف، ۲۲ بهمن و، البته، دعواهای زرگری متنوع دربارهی انتخابات مجلس دور میزنند؛ و این یعنی خبرهایی هست.
قاعدتاً جمهوریاسلامی در ادامهی مسیری که سالهاست آغاز کردهاست، ناگزیر است پروندهی فَتْف را نیز ببندد؛ همچنانکه پروندهی ظرفیت هستهایاش را بست، و در مورد نقشآفرینی منطقهای هم ظاهراً دارد با ترکیه و عربستان بهتعادل میرسد: موضوع موشکها هم قابلیت حلوفصل دارد؛ قلب راکتور آب سنگین اراک، با آن همه قابلیت راهبردی، از جای خود درآمد ـــ موشک که جای خود دارد.
سفیر روسیه هُشدار ملایمی دادهاست مبنی بر اینکه در صورت عدمپیوستن بهگروه ویژه ممکن است مشکلاتی بهوقوع بپیوندد؛ بدینترتیب، بعید نیست که تکلیف مسئله بهزودی روشن شود: یا اینکه مهلت ایران برای دورماندن از فهرست سیاه تمدید شود، تا مذاکرات دربارهی این موضوع ـــ بهعنوان یکی از اجزای برجامهای بعدی ـــ با دیگر اجزاء آن توأم با یکدیگر بهنتیجه برسد؛ یا اینکه ایران معاهدات را با امضاء یکمقام اجرایی بپذیرد و، با تشکیل مجلس بعدی، شاهد یکتصویب یکشبهی دیگر باشیم (احتمالاً یکمجلس تاب دو تصویب یکشبه را ندارد).
اظهارات مقامات مرتبط هم مبیّن این است که نگرانی دربارهی سرنوشت معاهدات باقیمانده ندارند؛ در غیر این صورت، با وفور مصاحبههای ضدونقیض، و نوعی جنگ رسانهای، روبهرو میشدیم: نه اینکه شخصیتی چون میرسلیم تازه یادش بیافتد دربارهی فَتْف سخنسرایی کند؛ آن هم با لحنی که بهروشنی دالّ بر پذیرش کل ماجراست. بنابراین، یکی دیگر از محلهای اختلاف ایران و غرب (بخوانید ایالاتمتحد) در حال حلوفصل است؛ بههر حال، انبوه مالهای ساختهشده و نیمهساز برای شرایط صلح برپا میشوند، نه در آستانهی جنگ.
چنانکه پیشتر هم نوشتهام، چشمانداز کشور بهرغم تمامی اینها چندان روشن نیست: در غیاب عامل وحدتبخشی مانند حزب کمونیست چین، که بتواند انضمام بهنظم جهانی را تسهیل، و مانند ضربهگیری در برابر تکانههای ناشی از آن عمل کند، انضمام ایران میتواند سرآغاز آشفتگیهایی پیشبینیناپذیر باشد؛ و اینجاست که فقدان شخصیتی چون سردار سلیمانی احساس میشود، که از ظرفیت فراوانی برای تسهیل فرآیند انضمام برخوردار بود.
و اصلاً شاید بههمین خاطر هم ترور شد.