کنارهگیری قالیباف: نباید غره شد
لحظاتی پیش، محمدباقر قالیباف، با صدور این بیانیه، از رقابتهای انتخاباتی بهسود سیدابراهیم رییسی کنارهگیری کرد؛ اتفاقی که میتوان چندخطی دربارهاش نوشت.
تحلیل من این بود که با توجه بهنتایج نظرسنجیها، و عملکردی که دو سوی نبرد ـــ تیم روحانی-جهانگیری از یکسو، و تیم رییسی-قالیباف از سوی دیگر ـــ در پیش گرفتهبودند، رویکرد هر دو جناح آن است که انتخابات اینبار یکمرحلهای نیست؛ لذا میباید ریزش آراء هر دو جناح را با پیشبینی «کاندیدای پوششی» جبران کرد. این تحلیل البته درست بود؛ چنانکه اگر هر دو تیم بر جای میماندند، احتمال رفتن انتخابات بهدور دوم نیز بالا میبود، اما دو اتفاق باعث شد احتمال یکمرحلهایشدن انتخابات بالا برود و، از همین رو، قالیباف بهسود رییسی کنار برود، تا شانس پیروزی رییسی افزایش یابد.
نخستین اتفاق، عملکرد خیرهکنندهی تیم روحانی-جهانگیری در مناظرهی سوم بود، که در مقاطعی با کمکهای متین هاشمیطبا همراه میشد؛ در مقابل، نهتنها یار کمکی تیم رییسی-قالیباف (میرسلیم) عملکردی بهغایت ضعیف داشت، کوشش قالیباف برای اتهامزنی بهتیم مقابل راه بهجایی نبرد و، در مقابل، پاتکهای سهمگینی نیز دریافت کرد: تا جایی که علاوه بر کلیدواژهی «گازانبر»، وصف «لوله» نیز داغی تازه بر دل او نشاند؛ آن هم در حالی که لطمهی عبارت «من سرهنگ نیستم، من حقوقدان هستم» بر روان او، تا همین مناظرهی آخر هم باقی بود ـــ تا جایی که یکجا صراحتاً بهآن اشاره کرد. اتفاق دوم نیز، صدور پیام سیدمحمد خاتمی در حمایت از روحانی بود؛ نظیر همان پیامی که در چند روز مانده بهانتخابات ۹۲، تبدیل بهیکی از عوامل تعیینکنندهی پیروزی روحانی شد.
چنانکه گفتم، کنارهگیری قالیباف نشان میدهد تحلیل محافظهکاران این شدهاست که با توجه بهاتفاقهای یادشده، محتمل است نتیجهی انتخابات در دور اول معلوم شود و، طبعاً، ریاستجمهوری روحانی تداوم یابد؛ از این رو، لازم آمدهاست که آراء محافظهکاران تجمیع شود، تا بلکه شانسی هرچند اندک برای پیروزیشان متصور باشد، و یا در بدترین حالت برایشان، برتری روحانی شکننده باشد، تا همچنان بتوانند چوب لای چرخ دولت او کنند. با این حال، برخلاف تصور محافظهکاران، بعید است که این تجمیع رخ دهد.
بخش چشمگیری از آراء قالیباف را کسانی تشکیل میدادند که همدلی چندانی با روحانی نداشتند، ولی با بهخاطرداشتن عملکرد ۱۲سالهی قالیباف در مقام شهردار تهران، و عمرانی که او در این سالها، صرفنظر از مضاری که برای تهران داشت، در این شهر انجام داد، دل در گروی توسعهی این سرزمین داشتند. بهعبارت دیگر، بخش غالب حامیان قالیباف بهتجربهی مدیریتی قالیباف دل بستهبودند، که از دید آنها در تهران جواب دادهبود، و امید داشتند در ایران نیز تکرار شود؛ چیزی که آن را در مدیریت روحانی مفقود میدانستند.
بدینترتیب، عمدهی حامیان قالیباف، درست در نقطهی مقابل حامیان رییسیاند، که نوعاً متشکل از بدنهی اصلی محافظهکاران و، بعضاً، نومحافظهکارانی همچون اعضای جبههی پایداریاند، که اعتقادی بهتوسعه بهمعنای مرسوم آن ندارند، و در مورد همهی اموری که عقل عُرفی بشر بِدان دست یافتهاست، بد نمیدانند از اختراع چرخ بیاغازند. نکتهی مهم این است که این بخش عمده که بهآن اشاره کردم، اصلاً نمیتواند دل بهبیتجربگی رییسی ببندد؛ وَلو اینکه قالیباف آنها را بهرأیدادن بهاو تحریض کند. از این رو، برخلاف تصور، آب دو جریان حامی قالیباف و رییسی، کمتر ممکن است بهیک جوی سرازیر شود؛ چنانکه روشن است فاصلهی میان هواداران قالیباف، با رأیدادن بهروحانی، بسیار کمتر از این حرفهاست.
لذا برخلاف تصور محافظهکارانی که قالیباف را وادار بهکنارهگیری کردند (تعمداً این ترکیب را استفاده میکنم؛ زیرا کاندیداتوری سهبارهی قالیباف، که احتمالاً برای آخرینبار هم روی داد، و عملکرد انتحاری او در جریان مبارزات انتخاباتی، اصلاً نمیتواند دلالتی بر این داشتهباشد که او خودْ تصمیم بهکنارهگیری گرفتهباشد)، رأی قالیباف بهسبد رییسی ریخته نخواهدشد و، دستکم، بخش قابلتوجهی از حامیان قالیباف بهروحانی متمایل خواهندشد؛ زیرا اگرچه ممکن است تصور نادقیقی از عملکرد روحانی در ذهن بخش عمدهای از حامیان قالیباف وجود داشتهباشد، اما آنها بهروشنی میدانند که پیشینهی مدیریتی رییسی تهیتر از آن است که بتوان بر آن تکیه کرد.
این البته هنر اعتدالیون، و نه اصلاحطلبان، است، که مبارزه را در روزهای آتی بهطور جدی ادامه دهند، و بکوشند سبد رأی قالیباف را بهسوی خود جذب کنند؛ نشر پیام خاتمی، تلاش بیشتر جهانگیری برای جذب آراء مرددها و، تَبَعاً، کنارهگیری او بهسود روحانی، پس از بهرهگیری از تمام فرصتهای تبلیغاتی و، البته، پیش از آنکه دیر شود، و حرکت روحانی با آغوشی گشوده برای حامیان منصف قالیباف، تمام آنچیزیست که برای هشتسالهکردن دولت روحانی لازم است.