«میتینگ کوروش»، یا: کوششی برای درک یک نسل نو
گروهی نوجوان، در اینستاگرام و تلگرام، قرار گذاشتند با پایان امتحاناتشان، در بازار کوروش (تعمداً نمیگویم «مال» کوروش؛ لفظی که داخل گیومه گذاشتهام، مختصات ویژهی خود را دارد، که در کوروش مفقود است) گرد هم بیایند، و نام گردهمآییشان را هم گذاشتند: «میتینگ کوروش». ظاهراً شمار شرکتکنندگان در این گردهمآیی، آنقدر بوده که این بازار را بهتعطیلی بکشاند؛ گذشته از اینکه گویا نیروی انتظامی هم در صحنه حاضر شده، و حضار را متفرق کردهاست. در میان روشنفکرانی که مابِین آروغهایشان از «نَسل پَسل» سخن میگویند، و جامعهشناسانی که پژوهشهایی بهژرفای «مطالعهی تطبیقی رویکردهای مدرن و پسامدرن در مطالعهی آثار گادامِر، با تأکید بر روششناختی هرمنوتیکی پُل ریکور، و زبانشناختی ساختارگرای سوسور» (این عبارت هجویهای بیمعناست؛ برای فهم آن کوشش بهخرج ندهید!) را نصبالعین خود قرار دادهاند، ظاهراً کسی نیست که نگاهی دقیقتر بهنسلی که پایان امتحاناتش را با یک «میتینگ» جشن میگیرد، مسئلهاش باشد؛ اگر هم چنین کسی یافت شود، از آنجا که این موضوع ظرفیت چاپ در فصلنامههای «علمی ـ پژوهشی» را ندارد، باید در چنین فضاهایی دربارهاش بنویسد. من میکوشم ملاحظاتم را دربارهی این موضوع بنویسم؛ شاید صداهای دیگری هم برخاست.
یک. نوجوانانی که بانی و شرکتکننده در «میتینگ کوروش» بودهاند، متولد اواخر دههی هفتاد، و اوایل دههی هشتاد خورشیدیاند. همانند همیشهی این سرزمین، البته در دوران معاصر، که نسلهای گوناگون الگوی رفتاریشان را از غرب میگرفتهاند، این نسل نیز چنین است؛ بدینترتیب، در دههی ۶۰ میلادی، بهپِیرَوی از جنبش چپ اروپا، در ایران هم سبیلها کُلُفت و کُلُفتتر شد، و در دههی کنونی، که «سِلِنا گومِز»، خوانندهی محبوب «تیناِیجِر»ها، بیش از ۸۰میلیون دنبالکننده در شبکهی بَدَویِ اینستاگرام دارد (بعداً دربارهی اینستاگرام، و بَدَویتِ ذاتیاش، بیشتر خواهمنوشت)، اینجا هم الگوهای رفتاری همان است که از غرب میآید. در این الگو، خوشباشی حرف اول و آخر را میزند؛ اینکه هیچچیزی، غیر از خنده و شادی، موضوعیتی نداشتهباشد: اعتراض، مطالبهی دگرگونی و، حتا، مطالعهی هر چیزی غیر از آنچه سُرور میافزاید، هیچ مدخلیتی در روحیات این نسلِ جهانگیر ندارد. بخشی از همهگیرشدن پیام سیدمحمد خاتمی دربارهی انتخابات مجلس، مدیون این نسل است، که ابتدا با توسل بهیک سَهوِ لِسان («تَکرار میکنم»)، آن را از یک کُنِش سیاسی، بهیک کُنِشِ خوشباشانه فروکاست، و آنقدر با آن شوخی کرد، تا همه فهمیدند جریان از چهقرار است؛ نکتهی مهم در این میان آن است که مسئلهی این نسل، در وهلهی نخست، شادی و خوشیست، نه کُنِشگری، یا مفاهیم ثقیل دیگری از همین دست.
دو. واکنش نسلهای دیگر بهرفتارهای این نسل، در نوع خود، میتواند جالبتوجه باشد؛ مشخصاً آنچه دربارهی «میتینگ کوروش» از سوی نسلی بر زبان و قلم آمده، که اصطلاحاً «دههی شصتی»ست: این نسل، که خود را میراثدار همهی مطالبات فروخوردهی ایرانیان میداند، و خود را صدای انحصاری تمام مفاهیم لیبرال قلمداد میکند، در برابر گردهمآیی «دهههشتادیها» گارد میگیرد، آن را بهتمسخر میکشد و، بهنوعی، نسل اخیر را اصلاً جدی نمیگیرد ـــ رفتاری که نعلبهنعل، مطابق با همان رفتار تحقیرآمیزیست، که نسلهای گذشته با این نسل میکردند. مهم البته رفتار تَبَختُرآمیزی نیست که با نسل خوشباشان میشود؛ خوشباشان چنان مستانه میرقصند که خُردهگیریها را بهچیزی نیانگارند. در مقابل، مهم این است که متولدان دهههای نزدیک، چنان متأثر از نولیبرالیسماند، که اصلاً مفهومی بهنام «نسل» را بهرسمیت نمیشناسند؛ اینها، چنانکه زمانی تاچرِ فقید گفتهبود، فقط جمعی «فرد»اند، که هرجا امکان خوشباشیِ جمعی باشد، دور هم جمع میشوند و، هرجا نباشد، سر در گوشی هوشمندشان میبرند، و گوشی بهگوش، موسیقی گوش میدهند («جاستین بیبِر» آهنگ تازهای نخوانده؟): از همین رو، اینکه کسی بهجمعشان بپیوندد یا نه، اینکه تازهواردی کهنسال از راه برسد یا میانسالی دههپنجاهی، نزدشان اهمیتی ندارد، که بخواهند در مقابلش گارد بگیرند، یا خیر.
سه. «دههی هشتادیها»: این نامیست که آیندهی سیاسی ـ اجتماعی ایران، دستکم تا زمانی که سیطرهی جهانی با نولیبرالیسم است، زیر تأثیر خُردکنندهی آن خواهدبود؛ جمعی از خوشباشان، که نزدشان، کیستیِ «فرشته»ی تازهی «ویکتوریا سیکرِت»، مهمتر از بحثهاییست که ما خیلی جدیتر و مهمتر و اساسیترشان میدانیم، و خوشی چنان محوریتی برایشان دارد، که اگر ببینند میشود خوش بود، هیچ اِبایی از خوشبودن ندارند ـــ صرفنظر از اینکه پدرومادر، مدرسه، جامعه و، حتا، حکومت، چه میگوید. فقط یک لحظه فکر کنید ما پایان امتحاناتمان را چگونه برگزار میکردیم، و اینها چه میکنند؛ خاطرم هست که اطراف مدرسهها، خصوصاً آنها که حوزهی برگزاری امتحان نهایی بودند، در پایان امتحانات، پوشیده از کاغذهای کتابهای درسی بودند، که دانشآموزانِ خسته، در فرآیندی خشمآگین و اعتراضآمیز، آنها را ریزریز و نابود میکردند: «یکسال عذابآور دیگر هم گذشت!» و، حالا، بهواکنش این نسل بهپایان امتحاناتشان توجه کنید: «میتینگ کوروش»؛ برای دیدار دوستان و خوشباشی، بی آنکه اعتراضی در کار باشد، و کتابی پاره شود.